ابوالقاسم عارف قزوینی Ghazvini که به «عارف قزوینی» شهره است از چهرههای شعری شاخص دوران مشروطه است و درخشانترین آثار او را مربوط به همین دوران میدانند. او که درزمینه موسیقی نیز استعداد داشته بهتدریج در هر دو حوزه فعالشده و بهواسطه فعالیتهایش بهتدریج به دیگران شناخته شد. عارف قزوینی Ghazvini همچنین صدایی خوش داشت و تسلطش بر موسیقی از او تصنیفساز و موسیقیدانی قابل ساخته بود. شاعر بودن عارف و بهره بردنش از اشعار خود در تصنیفهایی که میساخته از ویژگیهای این تصنیفها به شمار میآید که این امر اتفاقا در میزان گیرایی این آثار نیز بسیار موثر بوده است.
تولد و اوایل زندگی
عارف قزوینی Ghazvini در سال 1259 هجری شمسی در قزوین به دنیا آمد. پدرش از عارفین مشهور قزوین بود و از همان دوران کودکی نیز اصرار زیادی اشت تا پسرش نیز دروس عرفانی را فرا بگیرد. از همین رو عارف قزوینی Ghazvini از سنین پایین و خردسالی شروع به آموزش دروس عرفانی، شعر، موسیقی و خطاطی کرد.
ازدواج در جوانی

عارف قزوینی Ghazvini در 17 سالگی به دختری به نام «خانمبالا» علاقه پیدا کرد و پنهانی با او ازدواج کرد. پس از اینکه خانواده دختر مطلع شدند، فشارها زیاد شد و عارف به ناچار به رشت گریخت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
او در تصنیفی درباره عشقش نوشت:
دیدم صنمی سروقد و روی چو ماهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی
افکنده به رخسار چو مه زلف سیاهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی
گر گویم سروش نبود سرو خرامان
این قسم شتابان چون کبک خرامان
ور گویم گل پیش تو گل همچو گیاهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی
این نیست مگر آینه لطف الهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی
صدبار گداییش به از منصب شاهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی
عارف قزوینی Ghazvini و مشروطه

عارف قزوینی Ghazvini در سن بیست سالگی به تهران مهاجرت کرد و در آنجا سکنه گزید. عارف در تهران مدتی را به خوانندگی مشغول بود و حتی توجه مظفرالدینشاه را به خود جلب کرده بود. اما پس از مدتی دوباره به قزوین بازگشت.
سپس در سال 1282 شمسی زمزمه مشروطیت کل ایران را در بر گرفته بود. عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد.
پس از پایان استبداد صغیر و انقلاب مشروطه، عارف در مطبوعات نوشتههای انتقادی منتشر میکرد. از جمله در تیر 1294 در روزنامه ارشاد اعلانی چاپ کرد و در آن نوشت که حاضر است با دلایل و اسناد مدلل ثابت کند که دوازده هزار خروار غله ظرف دو سال در انبار تقلب شدهاست و مستلزم شد که هرگاه نتوانست این ادعا را ثابت کند، اقل مجازات او تیرباران باشد. ضمن اینکه حاضر هست انبار را با ماهی سیصد تومان و ضمانت یک نفر تاجر معتبر که خود وزارت مالیه ضمانت او را بپذیرد.
فتح ایران توسط متفقین و جنونِ عارف

چند ماه بعد پس از پیشروی ارتش سرخ شوروی به سوی تهران در جریان جنگ جهانی اول، عارف قزوینی Ghazvini به نمایندگان مجلس پیوست که به کرمانشاه رفتند و در آنجا دولتی به ریاست نظام السلطنه مافی تشکیل دادند.
همانجا بود که در سال 1296 یکی از دوستان بسیار نزدیک و عزیزش به نام «عبدالرحیم خان» خودکشی کرد و عارف بر اثر این به جنون مبتلا شد.
نظام السلطنه او را برای مداوا به بغداد برد. سپس همراه با نظام السلطنه به استانبول رفت. عارف Ghazvini در سال 1297 به تهران بازگشت و کنسرت با شکوهی ترتیب داد. ایرج میرزا شاعر طنز سرای سرشناس، منظومه عارفنامه را در هجو وی سرود.
بروجرد و اراک

بعد از مدتی عارف قزوینی Ghazvini به شهر اراک و سپس بروجرد رفت اما در این شهرها مردن به دلایلی وی را اذیت کردند. مثلا گفتند که او سگ خود را مسموم کرده و در امام زاده دفن کرده است. عارف بعدها درباره این دوره از زندگی خود نوشت: بعد میگویند این ننگ [مقصود خود عارف است، بسته نباید در خاک قبر بماند، ای داد، بی داد! حقیقتاً ای داد، بی داد؛ الان ده، پانزده سال است شب و روز ورد زبان من این شدهاست که بگویم ای داد، بیداد
آیا به که میشود گفت که سینه من گرفت و من استطاعت معالجه آن را نداشتم تا اینکه به کلی از بین رفت.
روزهای انزوا در همدان
بعد از مدتی عارف قزوینی Ghazvini به شهر همدان رفت تا معالجه خود را باری دیگر پیگیری کند. او در این شهر تنها بود و روز به روز مریضیاش بدتر میشد. دوستان اندکی داشت و به گفتان همسایگان شبها با صدای بلند با خود حرف میزد.
عارف درباره این روزها نوشته: آخر این چه بدبختی بود که دامن گیر من شدهاست. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوامالسلطنه بد، تقیزاده هم بد، نصرتالدوله بد، ملکالشعرا بد، مرتجع و آزادیخواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده.
سبک خاصِ عارف قزوینی Ghazvini

همانطور که گفتیم عارف نخستین تصنیف خود را در سن 18 سالگی و برای معشوق و همسرش ساخت.
عارف قزوینی Ghazvini، تصنیفهای وطنی، سیاسی یا عشقی میساخته و در هر دو زمینه نیز بیباک و سنتشکن بودهاست.
چون بیشتر تصنیفهای عارف درباره و اوضاع زمانه بودند تأثیر بسزایی در مجامع آن روز داشتند. عارف از نخستین کسانی است که در ایران کنسرت برگزار کرد و به جنبه غیر مجلسی بودن و مردمی بودن آن تأکید میورزید.
کنسرتهای او همیشه پر رونق و پرازدحام بود. عارف در مورد تصنیف و تصنیفسازی عقیده داشت که تصنیف نباید تحریر داشته باشد تا مردمی که صدا و تحریر ندارند بتوانند به راحتی از پس اجرای آن برآیند.
عبدالله دوامی نقل میکند: هنگام خواندن یکی از تصنیفهای عارف تحریر دادهاست و عارف به حالت قهر با او درگیر شده که چرا تحریر میدهد. عارف در سراسر زندگی خود همیشه صراحت داشته و این دست کم در تصنیفهای اجتماعی و سیاسی او به خوبی مشهود است. او بدون هراس آنچه را که فکر میکرد درست است بر زبان میراند تا جایی که صراحت او گاه باعث رنجش دوستان و یارانش میشد.
انقلاب مشروطه و عارف قزوینی Ghazvini
او فرد دغدغهمندی بود و همین امر سبب میشد تا در زندگی نوع ویژهای از رفتار را برگزیند. انقلاب مشروطه را میتوان تاثیرگذارترین اتفاق بر زندگی او دانست تا جایی که تمام توان هنری خود را درزمینه موسیقی، شاعری و خوانندگی در خدمت این انقلاب درآورد و از فعالین آن محسوب میشد.
این روند سبب شد تا او را از چهرههای شاخص دوران مشروطه بدانند تا جایی که در مورد او گفتهاند «بهرغم اینکه در دوران مشروطیت بهعنوان مقطعی از دوره قاجار، انواع متعددی از موسیقی با کارکردهای متفاوت بهموازات یکدیگر بـه حیـات اجتمـاعی خـویش ادامـه میدادند، تصانیف ملی این دوره و در راس آنها تصانیف عارف قزوینی Ghazvini در نسبت با قـدرت و نظـام سلطه موضوعیت پیداکرده و در تثبیت مشروطیت و تقویت آزادیخـواهی مـوثر بودهاند.
موسیقی عارف که واجد کـارکردی اجتمـاعی سیاسی اسـت بهعنوان نماینـده موسـیقی مشروطه، موسیقی قاجار را از کارکرد شبه تاریخی خود در حرمسراها، محافـل و مجـالس خصوصی خارج کرده و در نسبتش با اجتماع و مردم به آن معنا میبخشد».
او هنر موسیقی را برای مردم عادی میخواست و در کارهایش بهشدت به این امر پایبند بود. عارف وظیفه بیداری توده مردم را بر دوش خود گذاشته و از هنری که بهخصوص درزمینه شعر داشت، در راستای تحقق بخشیدن به این وظیفه بهره میبرد تا جایی که میتوان گفت مضمون اغلب اشعارش بر محور همین موضوعها میگردد و مقولاتی چون آزادی، وطن، مبارزه با جهل و خرافات و انتقادهای اجتماعی از عناصر اصلی آنها هستند.
اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد میکنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید
حس وطندوستی در اشعار عارف قزوینی Ghazvini
در توصیف شعر عارف آوردهاند «هر شاعری برای سرودن شعر علاوه بر بهکارگیری زبان ملی تصویرهای هنری را از فرهنگ آدابورسوم و یا گذشته تاریخی و اسطورهای خود وام میگیرد و مفاهیم شعری خود را در قالب آنها مطرح میکند. بر همین پایه شعر و ترانههای عارف قزوینی Ghazvini را میتوان از متونی دانست که عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی در آن جلوه ویژهای دارد، عناصری که درزمینههای گوناگون از جغرافیا گرفته تا تاریخ، اساطیر، زبان و مذهب مایههای قوی شعرش را تشکیل میدهند». همین ویژگی سبب شده تا اشعار او سراسر لبریز از حس وطندوستی و عرق به میهن باشد.
اشعار و تصنیفهای عارف در جنبش مشروطه چنان بودند که سبب ایجاد تحولی مشهود در روند و موجودیت اشعار و تصنیفهای انقلابی شدند. زبان و ادبیات فارسی در تمام دوران نقشی پررنگ در هویتبخشی داشته است. عارف قزوینی Ghazvini را میتوان ازجمله کسانی دانست که توجه به هویت، شاخصههای موثر در آن و تکتک عناصر این هویتبخشی توجه داشته است. او از این خصیصه استفاده کرده و شعر را وسیلهای بر حفظ آزادی و آزادگی میدانست و از آن برای تشویق و تهییج مردم به این امر و رهایی از وابستگی استفاده میکرد.
برخی معتقدند این نقش عارف در دوره مشروطه است که نام او را اینچنین پررنگ در تاریخ حک کرده و نه قوت شعر و توانایی شاعری او و البته که این نظر مخالفانی نیز دارد. ازقضا همان دسته اول بر توانایی او در تصنیفسازی باور دارند. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی معتقد است «شعر عارف از عاطفهای خالص به وطن سرشار است».
تصنیف از خون جوانان وطن لاله دمیده
تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» از آثار مشهور عارف قزوینی Ghazvini است که نهتنها در آن زمان که بعدها هم بر سر زبانها باقی ماند. گرچه خوانندگان متعددی این تصنیف را خواندهاند اما بیشتر ما آن را با صدای گیرای استاد شجریان شنیده و به خاطر داریم.
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایۀ گل بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری؛ ای چرخ
چه بدکرداری؛ ای چرخ
سرِ کین داری؛ ای چرخ
نه دین داری؛ نه آیین داری؛ ای چرخ!
تصنیف بهار دلکش
از ویژگیهای بارز تصنیفهای عارف قزوینی Ghazvini ماندگاریشان در یادها و تازه بودن آنها در عین گذر زمان است. گویی حرفی که زده زنگار نمیپذیرد و بهمرورزمان از سکه نمیافتد. دیگر تصنیف مشهور او «بهار دلکش» است.
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از اینکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل، بر درخت گل، به خنده می غمگفت:
مه جبینان را، نازنینان را، وفا نباشد
تصنیف باد صبا
همچنین تصنیف «باد صبا» که این نیز از تصنیفهایی است که به گوش آشناست.
باد صبا بر گل گذر کن
(گل گذر کن، گل گذر کن)
از حال گل ما را خبر کن
ای نازنین، ای مه جبین
با مدعی کمتر نشین
بیچاره عاشق، ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن (ترک سر کن)
شد خونفشان چشم تر من
پرخون دل شد ساغر من
ای یار عزیز مطبوع و تمیز
در فصل بهار با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من
ببین چشم تر من
تصنیف گریه مستی
همچنین از دیگر تصنیفهای پرشور و احساس او میتوان به تصنیف «گریه مستی» اشاره کرد.
گریه را به مستی بهانه کردم
شکوهها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم
جوی خون به دامان روانه کردم
از چه روی، چون ارغنون ننالم
از جفایت ای چرخ دون ننالم
چون نگیرم از درد چون ننالم
دزد را چو محرم به خانه کردم
دلا خموشی چرا؟
چو خم نجوشی چرا؟
برون شد از پرده راز (پرده راز، پرده راز)
تو پردهپوشی چرا؟
اواخر زندگی و مرگ

عارف قزوینی Ghazvini روزهای پایانی عمر را در خانهای اجارهای در یک خانه کوچک در دره مرادبیگ با یک خدمتکار به صورت تبعیدی و خودخواسته گذراند
در این دوره تنها دارایی او سه سگ و دو دست لباس کهنه بود. او در سالهای پایانی با فقر دست به گریبان بود و اگرچه دوستان دور و نزدیک به او کمک میکردند این امر به روح آزاده عارف آسیب میزد و او را شرمنده میساخت.
عارف درباره روزهای تنهایی خود میگوید: حالا که هنگام زوال آفتاب عمر است و پایان روزگار به غفلت گذرانده زندگانی است؛ که تازه دانستهام تنها دوستان من این دوتا سگ هستند که معنی وفا و محبت و دوستی را در آنها دریافتهام.
سرانجام عارف قزوینی Ghazvini در روز دوشنبه 2 بهمن 1312 در حالی که تنها 53 سال سن داشت درگذشت.
او پس از 10 روز نبرد با بیماری سخت به کمک جیران پرستار پیرش؛ خود را به کنار پنجره کشاند تا آفتاب و آسمان میهنش را عاشقانه ببیند و او پس از دیدن آفتاب این شعر را زمزمه کرد:
ستایش مر آن ایزد تابناک
که پاک آمدم پاک رفتم به خاک
سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد و چند روز بعد در آرامگاه بوعلیسینا به خاک سپرده شد
از تصنیفهای عارف قزوینی Ghazvini بهکرات شنیدهایم. اگر مایل هستید بیشتر از خود او بدانید میتوانید سری به کتاب «خنیاگر میهن: زندگی، نقد، تحلیل و گزیدۀ اشعار عارف قزوینی Ghazvini» بزنید که به اهتمام هما میوانی و درنتیجه تلاش جمعی از نویسندگان پدید آمده است. همچنین مهدی بهخیال در کتابی تحت عنوان «سراینده رهایی ایران؛ یادنامه عارف قزوینی» به او پرداخته است. بهخیال در این مجموعه تلاش کرده تا با بررسی هر آنچه در این سالها پیرامون این شاعر وجود داشته به بررسی زندگی، شعر و تصنیفهای عارف، جایگاه عارف در شعر و ادب عصر مشروطه، مناسبات عارف با معاصران بپردازد.
این کتاب مجموعه گزیدهای است از مقالاتی جدید و آنچه تاکنون چاپشده بودند که از این میان برخیشان بدون دخل و تصرف و برخی دیگر با بازنگریهایی در این مجموعه گنجاندهشدهاند. کدکنی در این کتاب از عارف بهعنوان شاعر ملی ایران یادکرده است. کدکنی در مورد عارف، تصنیفسازیهایش و دنیای شعر معتقد است این عارف بوده که منزلت تصنیف را تا درجه شعر تعالی داده است. دکتر کدکنی بر این باور است که مقایسهای میان تصنیفهای موجود پیش از عارف و پس از او میزان این تاثیر را بهخوبی مشخص کرده و در اهمیت نقش و سهم عارف در این حوزه تاکید خواهد کرد.
همچنین کتابی با عنوان «اخبار عارف قزوینی Ghazvini در مطبوعات از دوره قاجار تا عصر حاضر» نیز به همت مهدی نورمحمدی تهیهشده که در آن به هر آنچه پیرامون عارف قزوینی Ghazvini و در ارتباط با او بوده است، میپردازد.
بهترین آموزشگاه موسیقی ( Music Institute ) در غرب تهران 1404 (West Tehran )