classical period
دوره کلاسیک classical period دوره ای از موسیقی کلاسیک بین سال های 1750 تا 1820 بود.
دوره کلاسیک classical period بین دوره های باروک و رمانتیک قرار می گیرد.موسیقی کلاسیک classical music دارای بافتی سبک تر و شفاف تر از موسیقی باروک است، اما استفاده متفاوت تری از فرم موسیقی دارد، که به عبارت ساده تر، ریتم و سازماندهی هر قطعه موسیقی معینی است.
این سبک عمدتاً همفونیک است و از یک خط ملودی واضح بر روی یک همراهی آکوردی فرعی استفاده میکند،اما در این دوره کنترپوان بههیچوجه فراموش نشد، بهویژه در موسیقی آوازی آیینی و بعدها در آن دوره، موسیقی دستگاهی سکولار استفاده شد.
همچنین آهنگسازان در این دوره از سبک گالانت استفاده می کنند که بر ظرافت سبک به جای جدیت باوقار و عظمت چشمگیر باروک تأکید می کند.
و هر چه جلوتر رفت تنوع و تضاد در یک قطعه بیشتر از قبل مشخص شد و ارکستر در اندازه، برد و قدرت افزایش یافت.
هارپسیکورد به عنوان ساز اصلی کیبورد توسط پیانو (یا فورتپیانو) جایگزین شد. برخلاف هارپسیکورد که سیمها را با قلاب می نوازند، پیانوها با فشار دادن کلیدها با چکشهایی با روکش چرمی به سیمها ضربه میزنند، که به نوازنده امکان میدهد بلندتر یا نرمتر بنوازد
(از این رو نام اصلی “fortepiano” به معنای واقعی کلمه “نرم با صدای بلند”) و بازی با بیان بیشتر؛ در مقابل، نیرویی که یک نوازنده با آن کلیدهای هارپسیکورد را می نوازد، صدا را تغییر نمی دهد. آهنگسازان دوره کلاسیک classical period موسیقی دستگاهی را بسیار مهم میدانستند.
انواع اصلی موسیقی دستگاهی عبارت بودند از: سونات، سهگانه، کوارتت زهی، کوئنتت، سمفونی (اجرا توسط ارکستر)، و کنسرتو تکنوازی، که شامل یک نوازنده انفرادی مجرب بود که تکنوازی برای ویولن، پیانو، فلوت یا سازهای دیگر .
البته موسیقی با همراهی یک ارکستر یا سمفونیک نیز بسیار پایه ای و مهم در این سبک به شمار میرود . موسیقی آوازی، مانند ترانههایی برای خواننده و پیانو (بهویژه آثار شوبرت)، آثار کرال، و اپرا (یک اثر نمایشی روی صحنه برای خوانندگان و ارکستر) نیز در این دوره اهمیت داشتند.
مشهورترین آهنگسازان این دوره عبارتند از: جوزف هایدن، ولفگانگ آمادئوس موتزارت، لودویگ ون بتهوون، و فرانتس شوبرت.
نام های دیگر در این دوره عبارتند از: کارل فیلیپ امانوئل باخ، یوهان کریستین باخ، لوئیجی بوچرینی، دومنیکو سیماروسا، جوزف مارتین کراوس، موزیو کلمنتی، کریستوف ویلیبالد گلوک، کارل دیترز فون دیترزدورف، آندره گرتری، پیر-الکساندر، مایکلوپ مونساری هایدن، جیوانی پائیسیلو، یوهان باپتیست وانال، فرانسوا آندره دانیکن فیلیدور، نیکولو پیچینی، آنتونیو سالیری، اتین نیکولاس مهول، گئورگ کریستوف واگنسیل، یوهان سیمون مایر، گئورگ ماتیاس مون،
یوهان گوتلیب گراون، کارل هاینریش بنداهان، فرانچان، فرانچون، جورج آلبرشتبرگر، مائورو جولیانی، کریستین کانابیچ و شوالیه سن ژرژ. بتهوون به عنوان آهنگساز رمانتیک یا آهنگساز دوره کلاسیک در نظر گرفته می شود که بخشی از گذار به دوران رمانتیک بود. شوبرت نیز مانند یوهان نپوموک هومل، لوئیجی کروبینی، گاسپار اسپونتینی، جواکینو روسینی، کارل ماریا فون وبر، یان لادیسلاو دوسک و نیکولو پاگانینی، یک چهره انتقالی است.
از این دوره گاهی اوقات به عنوان عصر کلاسیک گرایی وین (به آلمانی: Wiener Klassik) یاد می شود، زیرا گلوک، هایدن، سالیری، موتسارت، بتهوون و شوبرت همگی در وین کار می کردند.
دوران باستان کلاسیک classical old period
در اواسط قرن هجدهم، اروپا شروع به حرکت به سمت سبک جدیدی در معماری، ادبیات و هنر کرد که به طور کلی به عنوان نئوکلاسیک شناخته می شود.
این سبک به دنبال تقلید از آرمان های دوران باستان کلاسیک، به ویژه آرمان های یونان کلاسیک بود.
موسیقی کلاسیک از تشریفات و تأکید بر نظم و سلسله مراتب استفاده میکرد و از سبک «واضحتر» و «تمیزتر» استفاده میکرد که از تقسیمبندی واضحتر بین بخشها (به ویژه یک ملودی واضح و تک همراه با آکوردها)، تضادهای روشنتر و «رنگهای تن» (که توسط استفاده از تغییرات پویا و مدولاسیون برای کلیدهای بیشتر).
برخلاف موسیقی لایهای غنی دوران باروک، موسیقی کلاسیک به جای پیچیدگی به سمت سادگی حرکت کرد. علاوه بر این، اندازه معمولی ارکسترها شروع به افزایش کرد، که به ارکسترها صدای قدرتمندتری می داد.
توسعه چشمگیر ایده ها در “فلسفه طبیعی” قبلاً خود را در آگاهی عمومی تثبیت کرده بود. به طور خاص، فیزیک نیوتن به عنوان یک پارادایم در نظر گرفته شد: ساختارها باید به خوبی در بدیهیات پایه گذاری شوند و هم به خوبی بیان و هم منظم باشند.
این تمایل به وضوح ساختاری شروع به تأثیرگذاری بر موسیقی کرد، که از چند صدایی لایهای دوره باروک به سمت سبک خالیترحرکت کرد.
در واقع به عنوان همفونی شناخته میشود، که در آن ملودی بر روی یک هارمونی فرعی نواخته می شود. این حرکت به این معنی بود که آکوردها به یکی از ویژگیهای رایجتر موسیقی تبدیل میشدند، حتی اگر لطافت ملودیک یک بخش را قطع کنند. در نتیجه ساختار آهنگی یک قطعه موسیقی شنیدنی تر شد.
سبک جدید نیز با تغییرات در نظم اقتصادی و ساختار اجتماعی تشویق شد. با پیشرفت خوب قرن هجدهم، اشراف به حامیان اصلی موسیقی دستگاهی تبدیل شدند، در حالی که سلیقه عمومی به طور فزاینده ای اپراهای کمیک سبک تر و خنده دار را ترجیح می داد.
این امر منجر به تغییراتی در نحوه اجرای موسیقی شد، که مهمترین آنها انتقال به گروه های سازهای استاندارد و کاهش اهمیت پیوسته بود – پایه های ریتمیک و هارمونیک یک قطعه موسیقی که معمولاً توسط کیبورد نواخته می شود.
هارپسیکورد یا ارگ) و معمولا با گروه متنوعی از سازهای باس، از جمله ویولن سل، کنترباس، ویول باس و تئوربو همراه است. یکی از راههای ردیابی افول Continuo و آکوردهای فیگور آن، بررسی ناپدید شدن اصطلاح obbligato است که به معنای بخش اجباری ساز در یک اثر موسیقی مجلسی است.
در آهنگهای باروک، سازهای اضافی را میتوان با توجه به ترجیح گروه یا رهبر به گروه پیوسته اضافه کرد. در ترکیببندیهای کلاسیک، همه بخشها بهطور خاص ذکر میشدند، اگرچه همیشه یادداشت نمیشدند، بنابراین اصطلاح «obbligato» اضافی شد. تا سال 1800، basso continuo عملاً منقرض شد، به جز استفاده گاهگاهی از یک بخش پیوسته اندام لوله در یک مراسم مذهبی مذهبی در اوایل دهه 1800.
تغییرات اقتصادی نیز تأثیری بر تغییر تعادل در دسترس بودن و کیفیت نوازندگان داشت. در حالی که در اواخر باروک، آهنگساز بزرگ تمام منابع موسیقی یک شهر را برای استفاده از آن در اختیار داشت، نیروهای موسیقایی موجود در یک کلبه شکار اشرافی یا دادگاه کوچک کوچکتر و در سطح تواناییشان ثابتتر بودند.
این انگیزه ای بود برای داشتن قطعات ساده تر برای نوازندگان گروه، و در مورد یک گروه ویرتوزی مقیم، انگیزه ای برای نوشتن قطعات دیدنی و اصطلاحی برای سازهای خاص، مانند مورد ارکستر مانهایم، یا قطعات انفرادی ویرتووز برای سازها. مخصوصاً نوازندگان ویولن یا فلوت نوازان ماهر.
علاوه بر این، اشتهای مخاطبان برای عرضه مداوم موسیقی جدید از باروک منتقل شده است. این بدان معنا بود که آثار باید در بهترین حالت با یک یا دو تمرین قابل اجرا باشند. حتی پس از سال 1790، موتزارت در مورد “تمرین” می نویسد، با این مفهوم که کنسرت های او فقط یک تمرین خواهد داشت.
از آنجایی که تأکید بیشتری روی یک خط ملودیک وجود داشت، تأکید بیشتری بر یادداشت آن خط برای پویایی و عبارتبندی وجود داشت.
این در تضاد با دوران باروک است، زمانی که ملودیها معمولاً بدون پویایی، نشانههای عبارتنویسی، تزیینات نوشته میشدند، زیرا فرض بر این بود که اجراکننده این عناصر را در جای خود بداهه مینویسد.
در دوران کلاسیک، برای آهنگسازان رایجتر شد که نشان دهند نوازندگان کجا میخواهند زیورآلاتی مانند تریل یا نوبت را بنوازند.
سادهسازی بافت این جزئیات ابزاری را مهمتر میکرد، و بهعلاوه استفاده از ریتمهای مشخص، مانند فنفارهای آغازین جلب توجه، ریتم مراسم تشییع جنازه یا ژانر مینوئت را در ایجاد و یکسان کردن لحن یک آهنگ مهمتر کرد.
دوره کلاسیک classical period همچنین شاهد توسعه تدریجی فرم سونات بود، مجموعهای از اصول ساختاری برای موسیقی که ترجیح کلاسیک برای مواد ملودیک را با توسعه هارمونیک سازگار میکرد، که میتوان آن را در ژانرهای موسیقی به کار برد.
خود سونات همچنان فرم اصلی موسیقی انفرادی و مجلسی بود، در حالی که بعدها در دوره کلاسیک classical period، کوارتت زهی به یک سبک برجسته تبدیل شد. فرم سمفونیک برای ارکستر در این دوره ایجاد شد (این را عموماً به جوزف هایدن نسبت می دهند).
کنسرتو گروسو (کنسرتویی برای بیش از یک نوازنده)، یک فرم بسیار محبوب در دوران باروک، شروع به جایگزینی کنسرتو انفرادی کرد که تنها یک تک نواز در آن حضور داشت.
آهنگسازان شروع کردند به توانایی تک نواز خاص برای نشان دادن مهارت های ویرتوز، با مقیاس چالش برانگیز، سریع و اجرای آرپژ اهمیت بیشتری می دهند. با این وجود، برخی از کنسرتیهای گروسی باقی ماندند که معروفترین آنها Sinfonia Concertante برای ویولن و ویولا در ماژور E-flat موتزارت بود.
کوارتت زهی مدرن. در دهه 2000، کوارتت های زهی دوران کلاسیک classical period هسته اصلی ادبیات موسیقی مجلسی هستند. از چپ به راست: ویولن 1، ویولن 2، ویولن سل، ویولا
ویژگی های اصلی
موسیقی «دوره کلاسیک» classical period– اخبار · روزنامه ها · کتاب ها · محقق · JSTOR (نوامبر 2021)
در دوره کلاسیک classical period ، موضوع شامل عباراتی با فیگورها و ریتم های ملودیک متضاد است. این عبارات نسبتا کوتاه هستند، معمولاً چهار میله طول دارند و می توانند گاهاً پراکنده یا کوتاه به نظر می رسند. این بافت عمدتاً همفونیک است، با ملودی واضح بالای یک همراهی آکوردی فرعی، به عنوان مثال یک بیس آلبرتی.
این در تضاد با رویه موسیقی باروک است، که در آن یک قطعه یا موومان معمولاً فقط یک موضوع موسیقایی دارد، که سپس در تعدادی از صداها مطابق با اصول کنترپوان کار میشود، در حالی که یک ریتم یا متر ثابت در سراسر آن حفظ میشود.
در نتیجه، موسیقی کلاسیک بافتی سبک تر و شفاف تر از باروک دارد. سبک کلاسیک بر سبک گالانت استوار است، یک سبک موسیقی که بر ظرافت سبک به جای جدیت باوقار و عظمت چشمگیر باروک تأکید میکند.
از نظر ساختاری، موسیقی کلاسیک classical music به طور کلی دارای یک فرم موسیقایی واضح است، با یک تضاد کاملاً مشخص بین تونیک و غالب که با آهنگهای واضح معرفی میشود.
دینامیک برای برجسته کردن ویژگی های ساختاری قطعه استفاده می شود. به طور خاص، فرم سونات و انواع آن در اوایل دوره کلاسیک classical period توسعه یافت و اغلب مورد استفاده قرار گرفت.
رویکرد کلاسیک به ساختار مجدداً با باروک در تضاد است، جایی که یک ترکیب معمولاً بین تونیک و غالب و دوباره برمیگردد، اما از طریق پیشرفت مداوم تغییرات آکورد و بدون حس «رسیدن» به کلید جدید.
در حالی که کنترپوان در دوره کلاسیک کمتر مورد تاکید قرار می گرفت، به هیچ وجه فراموش نشد، به ویژه در اواخر آن دوره، و آهنگسازان همچنان از کنترپوان در آثار “جدی” مانند سمفونی ها و کوارتت های زهی و همچنین قطعات مذهبی مانند Masses استفاده می کردند.
سبک موسیقی کلاسیک classical music توسط پیشرفت های فنی در سازها پشتیبانی شد. پذیرش گسترده خلق و خوی یکسان ساختار موسیقی کلاسیک را با اطمینان از اینکه آهنگها در همه کلیدها شبیه هم هستند، ممکن ساخت.
فورتپیانو و سپس پیانو فورته جایگزین هارپسیکورد شدند و کنتراست پویاتر و ملودی های پایدارتری را ممکن ساختند. در طول دوره کلاسیک، سازهای کیبورد غنیتر، صدادارتر و قدرتمندتر شدند.
ارکستر در اندازه و دامنه افزایش یافت و استانداردتر شد. هارپسیکورد یا پیپ ارگ باسو در ارکستر بین سالهای 1750 تا 1775 از کار افتاد و بخش زهی را ترک کرد. بادی های چوبی به بخش مستقلی تبدیل شد که شامل کلارینت، ابوا، فلوت و باسون بود.
در حالی که موسیقی آوازی مانند اپرای کمیک رایج بود، اهمیت زیادی به موسیقی دستگاهی داده شد. انواع اصلی موسیقی دستگاهی عبارت بودند از: سونات، سهگانه، کوارتت زهی، کوئنتت، سمفونی، کنسرتو (معمولاً برای یک ساز تکنوازی با همراهی ارکستر)، و قطعات سبک مانند سرناد و دیورتیمنتو. فرم سونات توسعه یافت و به مهمترین فرم تبدیل شد.
از آن برای ساخت اولین موومان بیشتر آثار بزرگ در سمفونی ها و کوارتت های زهی استفاده شد. از فرم سوناتا در سایر حرکات و در قطعات تک و مستقل مانند اورتور نیز استفاده شد.
بهترین آموزشگاه موسیقی ( Music Institute ) در غرب تهران 1403 (West Tehran )